مریم روشن‌بین

تولد واژهٔ قهرمان

از پیشکاری تا قهرمانی

تولد واژهٔ قهرمان

مقدمه

واژهٔ قهرمان ازجمله واژه‌هایی است که در طول تاریخ زبان فارسی صورت و معنایش دستخوش تحولاتی شده است. در این مقاله تلاش شده تا به صورتی ساده و موجز به بیان این تحولات و مفاهیم نوین آن پرداخته شود. در متن پیش رو، ابتدا به تعریف واژهٔ قهرمان در لغت‌نامه‌ها اشاره رفته؛ آنگاه ریشه‌شناسی مختصری از آن ارائه شده؛ و سپس بحث کوتاهی از تحول صورت و معنای آن در ادبیات فارسی آورده شده است.

مقدمه

واژهٔ قهرمان ازجمله واژه‌هایی است که در طول تاریخ زبان فارسی معنایش دستخوش تحولاتی قرار گرفته است. در این مقاله تلاش خواهد شد تا این تحولات به صورتی کوتاه و مختصر بررسی شود. در متن پیش رو، ابتدا به تعریف واژهٔ قهرمان در لغت‌نامه‌ها اشاره خواهد شد؛ آنگاه ریشه‌شناسی مختصری از آن ارائه؛ و سپس بحث کوتاهی از تحول معنایی آن در ادبیات فارسی آورده خواهد شد.

قهرمان در لغت‌نامه‌ها

قهرمان واژه‌ای است که هم در ساخت و هم در معنا، تحول پیدا کرده است. در فارسی نو، نخستین مفهومی که از آن استنباط می‌شود دلیر، دلاور و پهلوان است. در کهن‌ترین لغت‌نامهٔ فارسی ــ یعنی لغت فَرْس اسدی ــ از پهلوان یاد شده است، ولی از قهرمان نه.[1] در برهان قاطعِ خلَف تبریزی این واژه آورده شده و ذیل مدخل آن آمده است: «بر وزن پهلوان، کارفرما را گویند».[2] به‌نظر می‌رسد که این واژه به عربی هم راه یافته و به‌صورت «قَهرَمان» و جمع مکسر «قَهارِمَة» کاربرد پیدا کرده است.[3] در لغت‌نامهٔ دهخدا، قهرمان در معنی وکیل یا امین دخل‌وخرج آمده. دهخدا یادآور می‌شود که این کلمه عربی نیست و از آن مفهوم دلاور، پهلوانِ مظفر و غیرمغلوب برمی‌آید. او، به نقل از آنندراج، به صورت «کهرمان» اشاره کرده و آن را در مفهوم حاکم و به معنی حکومت نیز آورده است. همچنین معنی کارفرما را به نقل از برهان قاطع، زور و قوّت و قدرت را هم به نقل از ناظم‌الاطباء به مجموعهٔ معانی‌اش افزوده است.[4]

ریشه‌شناسی قهرمان

برای ریشه‌شناسی قهرمان نظراتی بیان شده است. مطابق نخستین نظر، این واژه برگرفته از فارسی میانهٔ «kār-framān» به معنی مباشر و کارفرما است. مطابق این ریشه‌شناسی، «-fr-» فارسی میانه در فارسی نو به «-hr-» تبدیل شده است.[5] اگر واژهٔ قهرمان تحولی از صورت فارسی میانهٔ «kār-framān» باشد، می‌توان آن را بازماندهٔ صورت بازسازی‌شدهٔ «-framāna-kara» از فارسی باستان درنظر گرفت. این ترکیب در متن‌های فارسی باستان دیده نشده، اما از روی صورت عیلامی «-pir-ra-ma-na-kar-ra» می‌توان آن را بازسازی کرد.[6]براساس این ریشه‌شناسی، می‌توان تحول معنایی قهرمان را این‌گونه در نظر گرفت:پیشکار و کارفرما > صاحب‌اختیار > محافظ و نگهدار > دلاور و پهلوان.[7]براساس نظر دیگر، قهرمان بازماندهٔ «کهرمان» و آن بازماندهٔ «kuhrumān*» است که از دو جزء ساخته شده: «kuhr*» و «mān»: «*kuhr از «-kṛti*» و آن از ریشهٔ «-kar» به معنی «کردن» است؛ «mān» هم از ریشهٔ «-man» به معنی «اندیشیدن» است. براساس این ریشه‌شناسی، قهرمان در اصل به معنی کاراندیش و مباشر بوده است.بنابه نظر دیگری، این واژه، مرتبط با «قهر» عربی، به معنی سلطه و زور و جبر، است که احتمالاً از ایرانی شرقی «-γa-ϑra*» از ریشهٔ «-gan» به معنی زدن مشتق شده است.[8]

قهرمان در ادبیات فارسی

واژهٔ قهرمان در آثار بسیاری از شاعران نامی قرن‌های نخستین دوران اسلامی چون رودکی، دقیقی طوسی، کسائی مَروَزی، ابوسعید ابوالخیر، خیام و فردوسی به‌کار نرفته است.[9] اما رفته‌رفته از نیمهٔ دوم سدهٔ چهارم در اشعار شاعرانی چون عنصری، اسعد گرگانی و ناصرخسرو به‌کار رفته است.عنصری قهرمان را در معنای محافظ، نگهدار خزانه و گنج به‌کار برده است:تو مر چرخ اقبال را آفتابی / تو مر گنج فرهنگ را قهرمانی

  • دسترسی به متن مقالات این وب سایت  با دریافت حق عضویت صورت می‌گیرد و مجله طبل هزینه‌ای برای هر مقاله تعیین نکرده و وجهی بابت آن دریافت نمی‌کند.
  • حق عضویت دریافتی صرف حمایت از مجله ، نویسندگان ، مترجمان و تکمیل و توسعه وب سایت می‌شود.
  • پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانه‌های چاپی و دیجیتال را به کاربر نمی‌دهد.

به اشتراک بگذارید:

اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در email

دیگر مقالاتی که شاید دوست داشته باشید