فیگور قهرمانان چگونه در ذهن ملتها نقش میبندد؟ چه عواملی فرایند شکلگیری قهرمان را تحتتأثیر قرار میدهد؟ پیشنویسها چه نقشی در ماحصل ظهور و یا بازتولید قهرمان دارند؟ آیا حافظهٔ اتوبیوگرافیک در شکلگیری و یا تغییرات ماهیتی قهرمان نقش دارد؟ الهامبخشی از نقش قهرمان چگونه اثربخش است و آیا منجر به گذار از یک قهرمان به قهرمانی دیگر خواهد شد؟ مواجههٔ ما با این قهرمانان و ضدقهرمانانشان در چیست؟ از کجا نشئت میگیرد؟ بازتاب آن چگونه است؟ اگر فیگور قهرمانانه از قهرمانی به قهرمان دیگر متفاوت است، آیا جلوه و رخداد آن هم از فردی به فرد دیگر متفاوت است؟
باز هم با پرسشها و پاسخهایی مواجهیم، پرسشهایی از چگونگی تا کموکیف فیگور قهرمان و حتی بازتابش در آیینهٔ وجود انسان.
بیگمان، حافظه و پیشنویسهای فردی و اجتماعی انسانها نقش بسزایی در قهرمانپروری دارند. در بستر حافظهٔ اتوبیوگرافیک یا حافظهٔ زندگینامهای، تجارب و زخمهایی همراه با پیامدهای منفی وجود دارد؛ درنتیجه، برخورد آنی با قهرمانْ نوعی روانشناسی مثبت را دربرمیگیرد. قهرمانان و روایتهای قهرمانی نیازهای مهم شناختی و عاطفی چون نیاز به خرد، معنا، امید، الهام، و رشد را برآورده میکنند. قهرمانان به ما انرژی میدهند و در تلاش برای ارتقای اخلاقی، زخمهای روحی جوامع را التیام میبخشند و رشد و امنیت روانی را در بستر زیستجهانهایشان تلقین میکنند.
نورتراپ فرای[۱] در مقالهٔ نخست کتاب تحلیل نقد[۲] متناسب با توان کنش قهرمان از کم به بیش، قهرمان داستانها و روایتها را در پنج مورد دستهبندی میکند: قهرمان ایزدی اسطوره، قهرمان شگفتانگیز رمانس، قهرمان رهبر حماسه و تراژدی، قهرمان واقعگرایانه و قهرمان کنایهآمیز.
ادامه سرمقاله