بایگانی شاهنامه
سیما و منش قهرمان‌ـپهلوان ایرانی
واژهٔ قهرمان در زبان فارسی پیشینه‌ای کهن دارد. این واژه معانی‌‌ای چون کاراندیش، فرمانروا، وکیل خرج و، در گسترش معنایی، دلاور و پهلوان را نیز شامل شده است.۱ واژگان پهلوان و دلاور نیز کهن‌اند و امروزه در معیارهای زورخانه‌ای و کشتی‌های آیینی در برخی از مناطق ایران، نظیر مازندران، به‌کار می‌روند.
اسطوره‌کاوی اجتماعی فردوسیِ قهرمان‌پرداز، براساس روش ژیلبر دوران
ابعاد شخصیت ابوالقاسم فردوسی و آنچه او را وادار به سرودن اثری بزرگ چون شاهنامه کرده موضوعی است که کمتر به آن پرداخته شده. شاهنامه اثری سرشار از نام و ماجراهای پهلوانان و قهرمانان اساطیری و تاریخی است، که می‌توان زمینه‌های تولد و پیدایش آنان را مبتنی بر شگردها و روش‌های جدید اسطوره‌شناختی و نقد ادبی مطالعه و بررسی کرد. در مقالهٔ پیش رو، قصد بر این است که به کمک روش اسطوره‌کاوی ژیلبر دوران،[1] به‌عنوان شیوهٔ روان‌اسطوره‌شناسانهٔ هنری، در هفت گام، شاهنامهٔ فردوسی تحلیل و از این طریق به عامل خیال خلاق یا همان خیال خیال‌آفرینِ هنرمند دست یافته شود.