قسمت سومِ موسیقی و جنگ سرد

آبان ۱۳۹۹ | ۳۴ دقیقه

گفتگوی محمد طلوعی۱ با مانی جعفر زاده۲
نویسنده، گوینده، صدابردار و تدوینگر: فرزان اسدیان
موسیقی اپیزودها: مانی جعفرزاده

> اینجا بشنوید

پیشنهاد می‌کنیم برای شروع، ابتدا بخش‌های اول و دوم را بخوانید و بشنوید.

… محبوبیت جَز امریکایی حتی در میان کسانی که تحت تاثیر گفتمان چپ بودند به واقع نوعی تقابل و تناقض در ذهن به وجود می‌آورد. تغییر این وضعیت در میانه دهه چهل با اختصاص ردیف بودجه به موسیقی، سرعت گرفتن روند ساخت سالن‌ها و تالارها برای اجرای موسیقی و دعوت از نوازندگان غیرایرانی شروع شد که حضورِ برخی از این نوازندگان در ایران ادامه یافت؛ آهنگسازانی مانند  اشتوک هاوزن، آهنگساز پیشروی آلمانی، که در جشن هنر شیراز اجرا داشت. اما روشنفکران ایرانی که بیشتر متمایل به جریان چپ بودند، به دلیل این‌که این رفتار را غربی تلقی می­کردند و مایل به پیروی از جریانی که حاصل فعالیت دربار باشد نبودند، توجه خود را معطوف آن قسمت از موسیقی پاپِ مد روز کردند که با وجود ظاهری غربی، اعتراضی و همگام با اهداف جریان چپ و مخالفت با سیستم حاکم به نظر می‌رسید؛ برای نمونه، کسانی مانند فرهاد مهراد و فریدون فروغی که نسبت به جریان پرتولیدتر پاپ، غیرتجاری‌­تر و جدی‌­تر بودند. کمابیش در همین زمان، نقش ادبیات مبتنی بر تعلیمات چپ در موسیقی، در ترانه‌­های اسفندیار منفردزاده، شهیار قنبری و دیگران پررنگ‌تر شد، گویی که این ترانه‌­ها قرار است بار اعتراض و مبارزه را به دوش بکشند. اما به‌هرحال، ظهور انقلاب، با وقفه­‌ای کوتاه، منجر به برچیده شدن بساط موسیقی پاپ از همه نوع، از آغاسی گرفته تا امثال فرهاد شد. لازم به ذکر است که پیش از آن، همزمان با برگزاری جشن هنر شیراز که متمرکز بر موسیقی ایرانی نبود، تلاش‌هایی هم برای حمایت از جریان‌های سنت­گرا، با ایجاد مرکز حفظ و اشاعه موسیقی سنتی انجام شده بود.

پس از انقلاب، از میان همه این جریان‌ها و گرایش‌­ها، تنها موسیقی اصیل ایرانی، که شاید پیش از آن مخاطب عام گسترده‌­ای نداشت، بسیار اقبال پیدا کرد. موضوع دیگری که عرصه بروز و ظهور یافت سرودهای انقلابی بودند که هارمونی‌ها، جنس اجرا و حتی نحوه استفاده از گروه کُر در آن­ها همچنان به بلوک شرق نزدیک بود؛ برای نمونه می­توان به «به لاله در خون خفته…» اشاره کرد. درست است که گروهی چون چاووش هم که طبیعتا گرایش­‌های چپ داشت و از ارکان اصلی حفظ و اشاعه موسیقی سنتی ایرانی بود، زیر چتر هوشنگ ابتهاج امکان شکل­‌گیری و رشد پیدا کرد ولی به تدریج ادبیات و حس­‌وحال آن تغییر کرد تا از تیغ سانسور بگریزد.

با ورود به دهه شصت، این روند متحول شد تا موسیقی­‌ای، یا بهتر بگوییم نوحه‌­ای، بسازد که با وصل کردن مبارزان جنگ به حادثه کربلا، در خدمت تهییج افراد برای شرکت­ در جنگ باشد. تفاوت عمده این نوحه‌­ها با سرودهای انقلابیِ پیشین، استواریِ آن‌ها بر متنِ مداح بود، در صورتی که در سرودها هنوز رنگ­‌وبویی از اهمیت آهنگسازی وجود داشت.

لازم به ذکر است که در این سال‌­ها، جریان موازی‌ای از موسیقیِ اصطلاحا لس‌انجلسی به عنوان نماینده موسیقی ایرانی در فضای آزاد به کار خود ادامه می‌داد. در داخل اما موسیقی پاپ تا پایان جنگ و شروعِ دوران سازندگی امکان ظهور مجدد نیافت. در جریانی که به دست فریدون شهبازیان در سِمَتِ معاون مرکز موسیقی صدا و سیما—به اذعان خودِ هنرمند—جانی دوباره به بازار موسیقی مردم‌پسند داد، آثاری با حس و حالی مشابهِ برخی خوانندگان لس‌انجلسی تولید شد؛ موسیقیِ کسانی مانند قاسم افشار، محمد اصفهانی، علیرضا عصار و خشایار اعتمادی. از پس این امکان، در نسل بعدیِ هنرمندانی که بیشتر می‌­توان آن­ها پست‌­مدرن تلقی کرد تا هر چیز دیگر، به بازی با موسیقی ایرانی و تولید با عناوینی مانند موسیقی تلفیقی پرداختند. با این همه، از نقش بازماندگان نسل قبل چون احمد پژمان، مهران روحانی، فوزیه مجد و علیرضا مشایخی هم نباید غافل ماند که با تمام فراز و فرودهای موسیقی در سال‌­های گذشته، همچنان به پژوهش، آموزش و تولید موسیقی ادامه دادند و حیات فکری جریانی کوچک اما مهم را زنده نگه داشتند.



۱- زادۀ ۱۳۵۸، رشت | نويسنده، فیلم‌نامه‌نویس و شاعر
۲- زادۀ ۱۳۵۷، تهران | موسیقی­دان، آهنگساز، نویسنده و منتقد