بایگانی tablmagaz
مستحیل شدن آواها و آدم‌ها در فیلم سرایدار
تا قبل از اینکه اصوات به‌صورت مغناطیسی، بر روی نگاتیو سینک شوند، سینما به‌صورت زنده یا به‌وسیلۀ شخصی به نام دیلماج از سکوتِ تصویر فرار می‌کرد. بنابر اینکه احساس و فضای فیلم چیست، پیانونواز به‌صورت زنده، در زیر پرده می‌نواخت و مخاطب را در مسیر ماجراجویی قهرمان همراه می‌کرد. جادوی نمایش که در شکل تکنیکال و توسعه‌یافته، به سینما تبدیل می‌شود، همواره از پیوند صدا و تصویر بهره برده است. آواهای قهرمانان که می‌خواهند موتیف شوند هم‌دوش با تصاویر در ذهن ما باقی می‌ماند. این آواها لزوماً تکیه‌کلام نیستند، گاه آوایی حضور قهرمان را نوید می‌دهد و در قراردادی نانوشته با مخاطب، ذهن او را شرطی می‌کند.
نگاهی به جریان موسیقی راک از دههٔ ۵۰ میلادی تاکنون
چگونه راک به‌عنوان یک سبک موسیقی رشد می‌کند و ستارگان هنرمندِ خود را به جامعه معرفی می‌کند؟ زمانی که به راک به‌عنوان سبکی موفق در بازار موسیقی نگاه می‌کنید و در دوره‌های مختلف، تأثیرگذاری‌اش بر جامعه و فرهنگ عامه را می‌سنجید، این نخستین سؤالی است که فکرتان را به خود مشغول می‌دارد. بدون شک، بررسی تاریخچۀ موسیقی راک روش مناسبی است تا با آن، سیر تحول این جریان شاخص را از ابتدای دهۀ ۵۰ میلادی تا اکنون بررسی کرد.
بخشی از کتاب در جست‌و‌جوی پایان: تأملاتی در باب حلقهٔ واگنر
ترجمه : سهند الهامی
حلقۀ نیبِلونگ، حماسۀ عظیم واگنر، که خَلقش نزدیک به سه دهه زمان برد و اجرای کاملش چهار روز و حدود پانزده ساعت به طول می‌انجامد، از ابتدا با تحلیل‌ و تفسیرهای متفاوتی از منظرهای گوناگون مواجه بوده است. برای نمونه می‌توان به خوانش مارکسیستی جُرج برنارد شاو، خوانش یونگی رابرت دانینگتون، تفسیر مبتنی‌بر موسیقی محض دِریک کوک و تحلیل تمثیل‌بنیان (و به ‌نظر راجِر اسکروتن فوئرباخی) پُل هایزه اشاره کرد.
بازتابِ مسیح در آثار یوهان سباستین باخ
پرسشی اصلی این گفت‌وگو دربارۀ باخ است و همچنین فیگور مسیح به‌عنوان پرسوناژ تاریخی و قهرمان مسیحیت. باخ در آخرین روزهای عمرش می‌گوید که «هدف موسیقی باید شکوه خدا و آرامش روح باشد.» شکوه خدا در مسیحیت، به‌واسطۀ شخصیت برجسته یا قهرمان تاریخی کلیسا، یعنی عیسی مسیح، متجلی می‌شود و آرامش روح نیز از طریق آموزه‌های مسیحیت و از طریق ایمان به مسیح، برای رستگاری حاصل می‌شود، چه در این دنیا، چه در دنیای پس از مرگ. هر دوی این‌ها می‌توانند توجیه کار موسیقیایی معطوف به صدا و آوای عیسی باشند. صدای مسیح در موسیقی کلیسایی، مجموعه‌ای از کلمات مسیح یا پیروانش دربارۀ اوست در یک اثر آوازی مانند پاسیون، اوراتوریو یا کانتاتا.
نگاهی به برنامهٔ فرهنگی و هنری گلها
داوود پیرنیا بنیان‌گذار برنامه‌­ٔ گلها دربارهٔ تأسیس این برنامه چنین می­‌گوید: «معانی و مفاهیم وقتی با بیانی لطیف ادا شد بر دل می‌­نشیند و هرگاه در قالب نظم درآید و موزون گردد آن می­‌شود که شعرش می­‌نامیم، و این از عهدهٔ بشری که تمدنش از نظر معنوی به درجات عالی نرسیده باشد ساخته نیست. شعر ما که از نظر کیفیت و کمیت در دنیا بی­‌نظیر است نیز یکی از نمودارهای تمدن­ عمیق و ریشه­‌دار ایران است و من شناساندن این­گونه مظاهر تمدن و مفاخر هنری ایران را افتخاری بزرگ می­‌دانم و به قدری به این کار علاقه­‌مندم و برای آن اهمیت قائلم که از هر آنچه غیر آن است بگسستم و به آن پیوستم و تا زمانی که بتوانم به گلها، خاصه گلهای ایران عشق می­ورزم. عشقی که تا به خاطر دارم در دل داشته­ام و همواره در تزایدش دیده­‌ام.
نگاهی به کار در خلوتِ فرامرز پایور
بگذارید برخلاف تمام گفت‌وگوها، من این گفت‌وگو را آغاز کنم. وقتی به زندگی‌نامۀ درگذشتگان نظری می‌افکنیم، معمولاً سفرۀ رنگینی از آنچه که انجام داده‌اند، به روی ما گسترده می‌شود؛ مثلاً در سالِ فلان متولد شدند، در خانواده‌ای با فلان خصوصیات اجتماعی یا فرهنگی پرورش یافتند و دربارۀ تحصیلات، آثار، برخوردها و تألیف‌هایشان می‌خوانیم. کمتر پیش می‌آید که پانزده سال پس از مرگ کسی، ناچار شوید در زندگی‌نامۀ او، چیزهای مهمی را دستکاری کنید. برای چهره‌های معاصر ایرانی، کمتر چنین اتفاقی افتاده است. بیایید نگاهی بیندازیم به همین زندگی‌نامۀ رایج فرامرز پایور که در فضا‌ی مجازی، کتاب‌ها و مجله‌ها‌ دست‌به‌دست می‌شود.
خنیاگرِ قهرمان و خنیای قهرمان‌پرور در عصر مشروطه
دلاوران دوران و فائقان میدان به‌یکباره و از سر اتفاق، نام‌آوران پهنۀ پهناور تاریخ نمی‌شوند. این رادمردان پردل در درازنای حیات گرانمایۀ خویش، خاموش و بی‌جنبشِ آشکار، زیستی درخور یک قهرمان دارند، لیک در پیشامد مهلکی که دفع آن از تاب‌وتوان تودۀ مردمان بیرون است، ققنوس‌وار هویدا شده و در پی رشادت خود، سرشت قهرمانی‌شان را آشکار می‌سازند. پهلوانان کم‌نظیر روایت ما ژرف‌نگرند، رهگذر جاده‌های فریبندۀ پرازدحام نمی‌شوند، بلکه کنجکاو و بی‌باک گام در کوچه‌های پانخورده می‌نهند و‌ وادی بدیعی برای یاری مردم‌ می‌جویند.
تحلیلی انتقادی به نمادپردازی قهرمان در سوگ‌نامه‌ها از منظر روانکاوی
هدف از نگارش مقالۀ پیشِ‌رو بررسی انتقا­دیِ نمادپردازی قهرمان و سازوکارهای آن در دستگاه روان، از دیدگاه روانکاوانه است. هنر و ادبیات سوگوارانه، نوحه‌ها، مرثیه‌ها و مجالس شبیه‌خوانی آواهای قهرمان‌پردازی‌اند که بیش از آنکه بازنمایی حقایق و وقایع تاریخی‌-مذهبی باشند، بازنمایی وجوه متفاوت دستگاه روان پدیدآوردندگان و مخاطبان آن‌ها هستند. در تلاشیم از زاویه‌دیدی تحلیلی، به ابعاد تحولی و همچنین آسیب‌شناسانۀ نمادین شدن تصاویر قهرمان بپردازیم. همچنین به چگونگی تجلی غرایز و تعارض‌های انسان، در انواع بازنمایی‌های پیرامونِ مفهوم قهرمان نگاهی بیندازیم و نمونه‌هایی از ناموفق بودن روند نمادپردازی در فرهنگ عامه را مورد مداقه قرار دهیم.
گذری بر پیوند آوا و مفهوم زن‌قهرمان در کولی‌واره‌های سیمین بهبهانی
سیمین بهبهانی، شاعر برجستۀ معاصر، با عاشقانه‌ها شروع کرد و رفته‌رفته شعرش پخته‌تر شد و در پیوندی عمیق با زادگاهش ایران و جامعه‌ای که در آن می‌زیست قرار گرفت. از منظر اجتماعی، سیمین چهره‌ای شاخص در شعر پنجاه سال اخیر است. هرچند پیوند او با اجتماع، در دوران عاشقانه‌ها گسسته نبود، اما شعر او از سال‌های ابتدایی دهۀ پنجاه، رفته‌رفته اجتماعی‌تر شد و رابطه‌ای مستحکم‌تر میان تعهد درونی شاعر و جامعه‌اش برقرار کرد. شایان ذکر است که عاشقانه‌ها همواره تا واپسین دمِ حیات شاعر، با او همراه بوده‌اند، عاشقانه‌هایی با تصاویر رنگارنگ، اوزانی دلپذیر و گوش‌نواز که از نخستین دفتر شاعر، یعنی سه‌‌تار شکسته، با او بوده‌اند.
سکوت و فیگورهای آرمانی ایرانی در شعر فارسی
مارگوت بیکل زمانی سروده بود که «سکوت سرشار از سخنان ناگفته است.» و قرن‌ها پیش از او، حافظ شیرازی نگاهی از سر حقارت بر آن «بی‌خبران» انداخته بود که در نظربازی‌ او، حیران بودند. می‌توان پا از حد فراتر گذاشت و گفت که فرهنگ ایران هم سرشار از سکوت‌هاست، سکوت‌هایی بس معنادار در مقیاس‌ها و سطوح مختلف، از سطوح فرهنگی و اجتماعی گرفته تا سطوح فردی و روزمره. مثال کلیشه‌ای‌ آن هم مفهوم بی‌مانند «تعارف» است؛ اصرار بر انجام کاری که هیچ خوشش نداریم، به نشانۀ ادب و احترام. ادبیات سترگی در حوزه‌های انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی و مطالعات فرهنگی دربارۀ تعارف و اسباب فرهنگی‌اش نوشته شده است، اما دربارۀ سکوت چه می‌دانیم؟