بایگانی اردیبهشت 1, 1404 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)
چکامۀ مرگ قهرمان در سال‌های سینمای خاموش
الکساندر اُوانسیان
تنها بیست سال بعد از اینکه اولین فیلم به‌دست برادران لومیر اکران شد و پنجاه سال بعد از آنکه آبراهام لینکلن به‌دست جان ویلکس بوث ترور شد، دیوید وارک گریفیث در تصمیمی شجاعانه یکی از مهم‌ترین نمونه‌‌فیلم‌های مرگ قهرمان را بر پرده تاباند.
نگاهی به شیوۀ گفته‌پردازی در مجموعه‌عکس‌های جنگ ایران ـ عراق از آلفرد یعقوب‌زاده با تکیه بر مرگ‌آگاهی قهرمان
سهراب احمدی
آلفرد یعقوب‌زاده در مجموعه‌عکس‌های خود از جنگ ایران و عراق، از امکاناتِ رسانۀ عکس برای ثبت رخدادها و کنش‌هایی بهره می‌جوید که هم می‌توان مجموع این رخدادها و کنش‌ها را قهرمانانه توصیف نمود و هم حضور خود عکاس در جبهه‌ها را نوعی عمل قهرمانانه دانست که حتی گاهی به مرگ کنش‌گر و یا حتی در خطر افتادن جان عکاس منجر می‌شود. این نوع مرگ فقط محاط به مردن نیست، بلکه بیشتر نوعی نگاه به هستی است که براساس آن، مرگ، نه یک رویداد مبتنی بر فوت بلکه نوعی ایثار قهرمانانه و گذشت برای پاسداری از ارزش‌هایی است که سربازان را به مصاف با مرگ کشانده و عکاس را به جبهه‌ها می‌برد.
نگاهی به رابطۀ مرگ شهر با مرگ شهریار قهرمان
امیرحسین مقتدایی
در حوالی سال ۷۴۰ ق. زمانی که حمدالله مستوفی «گشت‌وگذار دل‌ها» (نزهةالقلوب) را در توصیف مملکت ایران می‌نوشت و دقیق‌ترین اطلاعات را از حدود مرزهای ایران پس از اسلام به دست می‌داد، انقلاب دهر شهرهای ایران را برای همیشه دگرگون کرده بود. مستوفی و معاصرانش تنها افرادی بودند که هم جلوه‌ای از شهرهای ایران کهن چون گرگان، کرج، گرگانج، دینور و شکوه سلطانیه، شهر ویران‌شده در قرن‌های بعد، را دیده بودند و هم برآمدن و گسترش آبادی‌هایی همچون تهران و کرج که در قرن‌های بعد، به بزرگ‌ترین شهرهای ایران تبدیل شدند.
گذری بر روزگار ناساز شاعر ملی مشروطه
عرفان عباسی
در روزهای آغازین اردیبهشت‌ماه سال ۱۲۷۵ خورشیدی، اعلامیه‌ای از سوی وزارت تشریفات دربار ناصرالدین‌شاه به رجال دولت ارسال شد که از برپایی جشن و سرور در دربار و محله‌های اطراف ارگ سلطنتی به ‌مناسبت پنجاهمین سالگرد تاج‌گذاری شاه خبر می‌داد. مخالفان سلطان صاحبقران ‌اما به‌ دنبال فرصتی بودند تا روز تهنیت را به تعزیت بدل سازند و با یک تیر دو نشان بزنند: قتل قبلۀ عالم و الغای سلطنت.میرزا رضا کرمانی پیش‌قدم شد و به ضرب گلوله‌ای، بهار پنجاهمین سال سلطنت ناصرالدین‌شاه را خزان کرد و عدالت‌طلبی و دادخواهی را در مسیر جدیدی قرار داد.
مرگ و بازتولد کاراکتر انسان‌ـ‌جانور در آثار علی نصیر، فرشید ملکی و رعنا فرنود
علی صابونچی
در لحظۀ میخکوب شدن در برابر اثر و کلنجار رفتن با اضطراب، هراس و کنجکاوی حاصل از نامأنوس بودن آن تجربه‌ای را درک می‌کنیم که علی‌رغم ناخوشایندی‌اش، کماکان ما را مسحور خود می‌سازد و حقیقتی را بر ما تلنگر می‌زند که امکان چشم بر هم ‌نهادن را از ما می‌رباید. این یکی از برجسته‌ترین دقایق تجربه‌ای است که آن را والا می‌نامیم. با آنکه دچار احساسی ناخوشایند شده‌ایم یا حداقل وجه ناخوشایند، بخش پررنگی از تجربۀ ما را تشکیل می‌دهد، اما به سوی آنچه در برابر ماست کشیده می‌شویم و با هر گامی که به عقب برمی‌داریم، کشش و تعلق‌خاطر ما فزونی می‌گیرد. اگر تجربۀ امر زیبا تماماً با چشم‌نوازی، خوشایندی و مسرت‌بخشی همراه است، تجربۀ امر والا دوگانه‌ای‌ درهم‌تنیده از رنج و لذت را پیش روی ما می‌گذارد و آنچنان بخش قابل‌توجهی از تجربۀ هنری جهان اکنونِ ما را از آن خود ساخته است که فهم بسیاری از این آثار بدون آگاهی از وجوه معنایی و امکانات نهفته در امر والا ممکن نخواهد بود.
نگاهی به دو مورد از تصویر مرگ قهرمانان در هنرهای تجسمی معاصر ایران
امیر سقراطی
ایران سرزمین اندرزها و کنایات ادبی است. سرزمین حکمت‌های شگفت است. حکمت‌هایی که خواه از دل شعرهای شاعران حکیم بیرون آمده باشد و یا از اندرز پیرمردی روستایی بر کاغذهای مورخان درج شده باشد، گاه‌وبی‌گاه به ضرب‌المثل و امثال و حِکَم بدل شده‌اند. «پهلوان زنده را عشق است» یکی از متداول‌ترین اصطلاحاتی است که از روش و منش زندگی مردم کوچه‌و‌خیابان برآمده است و اشاره به عزت و احترام به پهلوانان در زمان حیاتشان دارد و اندرزی کنایی است که تا زمانی که فرد در این جهان حضور دارد، باید قدر او را دانست. با این همه، اما ایران سرزمینی است که پهلوان/قهرمان با مرگش، کار نهایی خویش را به سرانجام می‌رساند و پس از مرگ است که عزت و احترامش بیشتر می‌شود!
مروری بر حضور قهرمان در تاریخ فرهنگ و هنر جهان
در آغاز، ناگزیر باید تعریفی اولیه‌ از چند‌وچون علت وجودی قهرمان و اینکه از کجا آمده، مطرح کرد و سپس وارد بحث شد. به هر حال، به‌عنوان یک ایرانی، پشتمان از این نظر قرص است، برای اینکه کتابی مثل شاهنامه داریم که همۀ این تعاریف و انواع قهرمان‌ها و ضدقهرمان‌ها را در خود دارد و قهرمان‌هایی همچون اسفندیار که لغزش پیدا می‌کنند را هم در خود دارد. شاهنامه به بسیاری از سؤالات پاسخ می‌دهد. حالا من، نه شاهنامه‌شناسم و نه قصد دارم که گفت‌وگو را به این موضوع محدود کنم، هرچند که شاید در نسل خودم از معدود کسانی باشم که از نوجوانی تمام شاهنامه را خوانده و در این مورد، خالی‌الذهن نیست.
بررسی رابطهٔ میان هامارتیا و نمایشی بودن مرگ در نمایشنامه
جِفری ویلسون
ترجمه : سهند الهامی
کلودیوس در هملت می‌گوید «مضمونِ عامِ» طبیعت «مرگِ پدران» است (پردۀ اول، صحنۀ دو، سطر ۱۰۳ـ‌۱۰۴). هر آنکه می‌زید باید بمیرد اما مرگ، به بیان گارترود، همواره «چنین خاص» حس می‌شود (پردۀ اول، صحنۀ دو، سطر ۷۵). از آنجایی که مرگ در هملت نیز «مضمونی عام» است، پرسش جستار حاضر این است که نوع «خاص» مردنِ شخصیت‌ها چه‌چیزی را درمورد ذوق هنری شکسپیر آشکار می‌کند.
نویسندگی زن ایرانی، عبور از مجازات مرگ تا یافتن عاملیت
مهرنوش ارزاقی
پیش از این در مقاله‌ای که در دهمین شمارۀ همین مجله منتشر شد از تفاوت میان قهرمانان زن خلق‌شده در آثار رمان‌نویسان مرد و زن گفتیم؛ تفاوتی که از زیست نابرابر دوجنس در جامعه نشئت می‌گیرد و خود را در متن ادبی آشکار می‌سازد. در ادامه، به بررسی روند شخصیت‌پردازی قهرمانان رمان‌های نویسندگان زن ایرانی پرداختیم؛ سیری که نشان می‌دهد چطور نویسندۀ زن ایرانی از سایۀ همتای مذکرش خارج شده و قدم در راه استقلال و عاملیت برداشته است. در متن پیشِ‌رو می‌کوشیم همچنان به این سؤال پاسخ دهیم که چرا قهرمانان زنی که محور آثار ادبی مردان بوده‌اند عمدتاً با سرنوشت‌های شومی چون مرگ و قربانی شدن روبه‌رو شده‌اند و نوشتار زنان ایرانی از زمانی که قلم به دست‌ گرفته و رمان نوشته‌اند تاکنون چه مراحلی را در ارتباط با موضوع «مرگ» پشتِ‌سر گذاشته است.
کمال حماسهٔ پهلوانی در گذر به حماسهٔ عرفانی
علی‌رضا سمنانی
نوشتار حاضر بر موضوع «مرگ پهلوان» در رسالۀ عقل سرخ اثر شهاب‌الدین‌ یحیی سهروردی ملقب به «شیخ اشراق» استوار است. رسالۀ عقل سرخ به زبان فارسی نگاشته شده و در کنار رسالۀ قصۀ الغربة‌الغربية به عربی از مهم‌ترین رسائل حکمی سهروردی است. براساس شماره‌گذاری رساله در تصحیح سیدحسین نصر، مؤلف متن در بند نهم به داستان پرورش زال اشاره دارد که در آن، زال به‌دست سیمرغ بعد از آنکه به دستور پدرش، سام، به‌ سبب «رنگ موی و رنگ روی سپید» به صحرا افکنده می‌شود و درنهایت، رضایت مادر به سبب «رنجش عظیم از وضع حمل وی» اتفاق می‌افتد، علی‌رغم آنکه سهروردی اشاره‌ای به نام مادر ندارد. در همان ابتدا، به شیوۀ براعت استهلال، پایان ماجرا یعنی کشته‌ شدن اسفندیار به‌دست رستم با امداد سیمرغ افشا می‌شود.