بایگانی سرمقاله‌ها
قهرمان، این چهرۀ اسطوره‌ای، ادبی و فرهنگی، همواره نقشی محوری در روایت‌های بشری و تغییر آن ایفا کرده است. اما آیا قهرمانان همانی هستند که در ظاهر به نظر می‌رسند؟ آیا مرگ قهرمان، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین ملاحظات روایت، حامل معنایی ازلی و تغییرناپذیر است یا اینکه هر دوی این مفاهیم، برساخته‌هایی هستند که در بستر تاریخ و جامعه شکل گرفته‌اند؟ آیا قهرمان و مرگ او همچنان معنای خود را در جوامع امروزی حفظ کرده‌اند؟ چگونه می‌توان روایت‌های جدیدی از قهرمان و مرگ او ایجاد کرد تا از کلیشه‌های قدیمی فاصله بگیرد؟ آیا جوامع آینده به قهرمان و مرگ او به‌عنوان ابزار ساخت معنا نیاز خواهند داشت یا این مفاهیم به‌تدریج کمرنگ خواهند شد؟
مرگ قهرمان از دیرباز جایگاهی ویژه در داستان‌های اسطوره‌ای و فرهنگی داشته‌ است. قهرمان در پایان مسیر حماسیِ خود، با عبور از مرزهای زندگی، به قلمروی جاودانگی قدم می‌گذارد. اما آیا این مرگ فقط پایانی است بر سرگذشت او یا می‌توان آن را نقطه‌ای برای بازنگری در مفهوم قهرمانی و نقش آن در جهان معاصر در نظر گرفت؟ این پرسشْ چالشی اساسی برای بازخوانی اسطوره‌ها و بازاندیشی در معنای قهرمانی است.
اگر هر انسانی را به‌مثابۀ قهرمان خودِ خویشتنش در نظر بگیریم، جهان هر انسانی فضا و مکان قهرمانانۀ اوست. حال باید پرسید این جهان کجاست؟ آیا مکان ملموسی‌ است که با چشمان دیده و با گوش‌ها شنیده و با دست‌ها پسوده می‌شود؟ یا فضایی‌ است غیراحصایی و نامحدود که در اندیشه و درون انسان یا فراتر از ذهن و حواس و دریافت برساخته می‌شود؟ آیا زادبومش در این جهان نقشی دارد؟ میهنی که در آن، پروده شده و بالیده است چه میزان در شکل‌گیری جهانِ قهرمانی هر انسانی نقش دارد؟ فرهنگ و رسوم، آیین و هنجار قومی و ملی‌اش چقدر او را به قهرمان خودِ خویشتنش می‌رساند یا از آن دور می‌کند؟ آیا نه‌تنها زادبوم، بلکه همۀ گیتی که در آن پدید آمده، در این جهانِ قهرمانانه نقش بازی می‌کند و اثر می‌گذارد؟ پاسخ به این پرسش‌ها نسبی، و با «شاید» و «اگر»، «احتمالاً» و «ممکن است»، همراه است.
همه‌چیز از دیدگاه یا چشم‌انداز انسان به وضعیت یا موقعیتی ویژه آغاز می‌شود. وضعیت یا موقعیتی که انسانی را از درجۀ عادت به خرق عادت می‌کشانَد. این‌ موقعیت که انسان عادی و رعایت‌کنندۀ هنجارهای رایج را به انسان هنجارشکن و هنجارساز بدل می‌کند بستری است برای قهرمان‌سازی و قهرمان‌پروری. دقیقاً همین دیدگاه یا چشم‌انداز انسان از خود، دیگری و جهانش است که او را به رتبت و منزلت قهرمانی می‌رساند. هنگامی که انسان توانست برخلاف دیدگاه یا مغایر با چشم‌انداز دیگران، خود را ببیند، جهان و باشندگان آن را بنگرد، به درک و دریافتی از زندگی دست می‌یابد که از جایگاه صرف انسانی به مقام فراانسانی کشیده می‌شود. حال پس از این ارتقا مقام می‌تواند نه خود را، بلکه دیگران را، و حتی جهان را برکشد و به ‌سوی تعالی فرازکشد.
پیش‌تر به این نکته پرداختیم که قهرمان از طریق آوا و بانگش، نه‌تنها خود را بلکه مفاهیمی را که در سر دارد یا مفاهیمی را که در جامعه‌اش یا محیط اطرافش در جریان است، چه به ضد یا چه به وفق به ما می‌رساند. اکنون به نکته‌ای دیگر باید اشاره کرد و اینکه آیا قهرمانان می‌توانند همۀ مفاهیم همزمانی و درزمانی جامعۀ خود را منتقل‌کنند؟ آیا اصلاً با مفاهیم جامعه‌شان همزمانی دارند یا پیشتازند و مفاهیمی را منتقل می‌کنند که درآینده‌ای نه‌چندان دور یا حتی دورِ دور، فهمیده و درک خواهد شد؟ افزون بر این پرسش‌ها، این نکته را هم باید طرح کرد که علاوه بر نیاز و شرایط روزِ قهرمان، چقدر سلیقه و ذوق فردی یا جمعی جامعه در پرورش و شناساندن آن‌ها دخیل است؟ چقدر سلیقه و ذوق جامعه پذیرای مفاهیمی است که قهرمان انتقال می‌دهد؟
قهرمان با ما چگونه ارتباط برقرار می‌کند، او چگونه خود را به ما می‌شناساند، پل ارتباطی‌اش با ما چیست؟ این پرسش‌ها آسان به ‌نظر می‌آیند و لابد پاسخ‌های ساده و صریحی‌ای هم دارند: گفتار و کردارش، کنش و واکنشش، تصمیم و اتخاذش. اما به‌راستی در هریک از این پاسخ‌های ساده، هزارتویی از پیچیدگی‌ها و ابهامات نهفته نیست؟! پیچیدگی‌ها و ابهاماتی که باید به حد توان کاویده شود و سرنخ هریک از آن‌ها به دست آید. هرچند ممکن است پاسخ تمام‌وکمال به دست نیاید، ولی «به راه بادیه رفتن بِه از نشستن باطل» که اگر مراد حاصل نشد، اقلاً به قدر وسع و توش و توانمان کوشیده و دریافته باشیم.
مفهوم قهرمانی عمیقاً در فرهنگ جوامع بشری ریشه دوانده است. در هر جامعه‌ای مجموعه‌ای از قهرمانان و آرمان‌های قهرمانانه وجود دارند که بازتاب‌دهندۀ ارزش‌ها، باورها، تجربیات، اقلیم و جغرافیا، شرایط زمانی و مکانی، رنج‌ها و سختی‌های‌شان باشد. در عین حال وقتی نگاهی به تعریف مفهوم قهرمانی در میان جوامع و تمدن‌های گوناگون انداخته می‌شود این نکته به ذهن می‌رسد که با وجود همه‌ی تفاوت‌ها و تمایزهایی که میان قهرمانان مردمان مختلف جهان وجود دارد، یکسانی‌ها و شباهت‌هایی نیز در جریان است. این یکسانی‌ها، عمدتاً حول برخی ویژگی‌های جهانی چون شجاعت، از خودگذشتگی و تعهد به خیر بزرگتر می‌چرخد که عمومیت دارد و می‌تواند مفهوم قهرمانی را شکل دهد.
فیگور قهرمانان چگونه در ذهن ملت‌ها نقش می‌بندد؟ چه عواملی فرایند شکل‌گیری قهرمان را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد؟ پیش‌نویس‌ها چه نقشی در ماحصل ظهور و یا بازتولید قهرمان دارند؟ آیا حافظهٔ ‌اتوبیوگرافیک در شکل‌گیری و یا تغییرات ماهیتی قهرمان نقش دارد؟ الهام‌بخشی از نقش قهرمان چگونه اثربخش است و آیا منجر به گذار از یک قهرمان به قهرمانی دیگر خواهد شد؟ مواجههٔ ‌ما با این قهرمانان و ضدقهرمانانشان در چیست؟ از کجا نشئت می‌گیرد؟ بازتاب آن چگونه است؟ اگر فیگور قهرمانانه از قهرمانی به قهرمان دیگر متفاوت است، آیا جلوه و رخداد آن هم از فردی به فرد دیگر متفاوت است؟

بسیاری از قهرمانان از حادثه‌ها سربرآوردند، حادثه‌هایی حاصل از برخورد با هرآنچه تهدید و تحدید مردمانشان بود، از بلایای طبیعی گرفته تا نبردها، تجاوزها و کشورگشایی‌ها و… . قهرمانان، از پس این حوادث یا در مواجهه با آن‌ها، منجی مردمانشان شدند. رشادت‌ها و ازخودگذشتگی‌هایشان دهان‌به‌دهان گشت و آن‌ها و حادثه‌هایشان افسانه شدند. سیدنی هوک۱ در […]

سری به دوران کودکی‌مان می‌زنیم. تقریباً همهٔ ما می‌توانیم یک قهرمان از آن دوران را به‌یاد بیاوریم؛ قهرمانی برگرفته از داستان‌هایی که پدران و مادران برای ما خوانده‌اند و یا کارتون‌های موردعلاقه‌مان. فی‌الواقع می‌توان گفت، آنچه بر ذهن و رؤیای کودکان مسلط است ناشی از جغرافیای زیست آن‌هاست. پس این ذهنیت و خاطرات می‌تواند با […]