بایگانی سرمقاله‌ها
قهرمان با ما چگونه ارتباط برقرار می‌کند، او چگونه خود را به ما می‌شناساند، پل ارتباطی‌اش با ما چیست؟ این پرسش‌ها آسان به ‌نظر می‌آیند و لابد پاسخ‌های ساده و صریحی‌ای هم دارند: گفتار و کردارش، کنش و واکنشش، تصمیم و اتخاذش. اما به‌راستی در هریک از این پاسخ‌های ساده، هزارتویی از پیچیدگی‌ها و ابهامات نهفته نیست؟! پیچیدگی‌ها و ابهاماتی که باید به حد توان کاویده شود و سرنخ هریک از آن‌ها به دست آید. هرچند ممکن است پاسخ تمام‌وکمال به دست نیاید، ولی «به راه بادیه رفتن بِه از نشستن باطل» که اگر مراد حاصل نشد، اقلاً به قدر وسع و توش و توانمان کوشیده و دریافته باشیم.
مفهوم قهرمانی عمیقاً در فرهنگ جوامع بشری ریشه دوانده است. در هر جامعه‌ای مجموعه‌ای از قهرمانان و آرمان‌های قهرمانانه وجود دارند که بازتاب‌دهندۀ ارزش‌ها، باورها، تجربیات، اقلیم و جغرافیا، شرایط زمانی و مکانی، رنج‌ها و سختی‌های‌شان باشد. در عین حال وقتی نگاهی به تعریف مفهوم قهرمانی در میان جوامع و تمدن‌های گوناگون انداخته می‌شود این نکته به ذهن می‌رسد که با وجود همه‌ی تفاوت‌ها و تمایزهایی که میان قهرمانان مردمان مختلف جهان وجود دارد، یکسانی‌ها و شباهت‌هایی نیز در جریان است. این یکسانی‌ها، عمدتاً حول برخی ویژگی‌های جهانی چون شجاعت، از خودگذشتگی و تعهد به خیر بزرگتر می‌چرخد که عمومیت دارد و می‌تواند مفهوم قهرمانی را شکل دهد.
فیگور قهرمانان چگونه در ذهن ملت‌ها نقش می‌بندد؟ چه عواملی فرایند شکل‌گیری قهرمان را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد؟ پیش‌نویس‌ها چه نقشی در ماحصل ظهور و یا بازتولید قهرمان دارند؟ آیا حافظهٔ ‌اتوبیوگرافیک در شکل‌گیری و یا تغییرات ماهیتی قهرمان نقش دارد؟ الهام‌بخشی از نقش قهرمان چگونه اثربخش است و آیا منجر به گذار از یک قهرمان به قهرمانی دیگر خواهد شد؟ مواجههٔ ‌ما با این قهرمانان و ضدقهرمانانشان در چیست؟ از کجا نشئت می‌گیرد؟ بازتاب آن چگونه است؟ اگر فیگور قهرمانانه از قهرمانی به قهرمان دیگر متفاوت است، آیا جلوه و رخداد آن هم از فردی به فرد دیگر متفاوت است؟

بسیاری از قهرمانان از حادثه‌ها سربرآوردند، حادثه‌هایی حاصل از برخورد با هرآنچه تهدید و تحدید مردمانشان بود، از بلایای طبیعی گرفته تا نبردها، تجاوزها و کشورگشایی‌ها و… . قهرمانان، از پس این حوادث یا در مواجهه با آن‌ها، منجی مردمانشان شدند. رشادت‌ها و ازخودگذشتگی‌هایشان دهان‌به‌دهان گشت و آن‌ها و حادثه‌هایشان افسانه شدند. سیدنی هوک۱ در […]

سری به دوران کودکی‌مان می‌زنیم. تقریباً همهٔ ما می‌توانیم یک قهرمان از آن دوران را به‌یاد بیاوریم؛ قهرمانی برگرفته از داستان‌هایی که پدران و مادران برای ما خوانده‌اند و یا کارتون‌های موردعلاقه‌مان. فی‌الواقع می‌توان گفت، آنچه بر ذهن و رؤیای کودکان مسلط است ناشی از جغرافیای زیست آن‌هاست. پس این ذهنیت و خاطرات می‌تواند با […]

این بار، در این پیایند و با موضوع قهرمان به روال مجله به‌صورت درزمانی، بررسی کنیم قهرمان برایمان یک موجود سرمدی نیست؛ او هست چون نیاز به بودنِ قهرمان هست و ازمنظر این نیاز همیشه قابل‌تحلیل است. تامس کارلایل،[1] مورخ اسکاتلندی، در ۱۸۴۱ مجموعهٔ شش گفتار خود را در قالب کتابی با عنوان دربارهٔ قهرمانان، […]

در مورد نوروز بسیار گفته شده است. در این ‌آیین دیرپا، که با روح و جانمان درآمیخته، هنوز نکته‌های نهفتهٔ بسیاری وجود دارد که باید در فرهنگ مردم و در یادها و خاطره‌های اقوام ایرانی و کشورهای هم‌تبار پیگیری کرد و بازجست. نوروز به گسترهٔ جهان‌فرهنگ‌ها راه یافته و تأثیرگذار بوده و تغییراتی در عرصه‌های فرهنگی در جهان ایجاد کرده است. ازاین‌رو، می‌توان نوروز را به‌عنوان پدیده‌ای درهم‌تنیده1 با جهان و تحولات آن نیز پژوهید.

وقتی جنگ جهانی دوم با پیروزی متفقین به پایان خود نزدیک می‌شد، اختلافات بین آمریکا و شوروی نمایان‌تر شد. به نظر برخی مورخان پنج عامل اصلی موجب تفاوت‌ها و نهایتاً جدایی این دو رقیب در آینده بود: دولت‌های نوظهور اروپای شرقی، لهستان، بازسازی اقتصادی، آیندۀ آلمان و بمب اتم. برخی از این عوامل بر مفهوم […]

ارزش‌ها و ایده‌های جنگ سرد را می‌توان در صدها آهنگ و ترانۀ اواخر دهۀ ۴۰ تا اوایل دهۀ ۹۰ میلادی یافت. طیف وسیعی از قطعات موسیقی تولیدشده در آن زمان نشان‌دهندۀ روابط رو به زوال مابین ایالات متحده و روسیه‌ای است که آن زمان اتحاد جماهیر شوروی نامیده می‌شد.در کشورهای تحت سلطۀ بلوک شرق، مخاطبان و تماشاگران به فرهنگ رسمی و تأییدشده از سوی شوروی، مانند باله و اپرا، عادت و باور داشتند. در سال ۱۹۲۸، ژوزف استالین اولین برنامۀ پنج‌ساله‌اش برای توسعهٔ اقتصاد ملی...
سینما ابزار دوران جنگ سرد بود، ابزاری که شدیداً تحت تأثیر و تحکم قدرت‌ها برای سرگرمی و تبلیغات قرار گرفت و «واقعیت» را برای مخاطبان گسترده‌اش به یک تعارض انتزاعی بدل کرد. شوروی از سینما به‌عنوان ابزاری برای نمایش تصویری منفی از غرب در عرصهٔ بین‌المللی استفاده می‌کرد و آمریکا رویای آمریکایی را با سینما به دنیا می فروخت. روشن است تصویری که بر روی پرده‌های وابسته به شوروی به‌نمایش در می‌آمد همراه با تغییراتی بود که به مواضع رژیم‌های سیاسی حاکم وابستگی داشت؛ نمونه‌های آن را می‌توان در زمان بحران موشکی کوبا (اکتبر ۱۹۶۲) یا دوران مصادف با تغییرات قدرت در رژیم شوروی و پرسترویکا (بازسازی) سال ۱۹۸۵ یافت.