شماره 7 مجله

این رنج جاوادنه که ماراست از کجاست!*

هویار اسدیان
; سردبیر

وقتی جنگ جهانی دوم با پیروزی متفقین به پایان خود نزدیک می‌شد، اختلافات بین آمریکا و شوروی نمایان‌تر شد. به نظر برخی مورخان پنج عامل اصلی موجب تفاوت‌ها و نهایتاً جدایی این دو رقیب در آینده بود: دولت‌های نوظهور اروپای شرقی، لهستان، بازسازی اقتصادی، آیندۀ آلمان و بمب اتم. برخی از این عوامل بر مفهوم «حوزۀ نفوذ» متمرکز بودند. در بیانیه‌ای از جان دینگ، نمایندۀ کنگرۀ حزب دموکرات، در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم آمده است: «ما آمریکایی‌ها، برای اینکه دولت کمونیستی شوروی پایدار و تقویت شود و نیز دیکتاتوری استالین بر کشورهای آزادشدۀ اروپای شرقی مسلط شود، قربانی نخواهیم شد، نخواهیم جنگید و نخواهیم مرد.»

 حوزۀ شوروی اساساً در اطراف مرزهایش و آسیای جنوب شرقی واقع شده بود، درحالی‌که حوزۀ ایالات متحده در اروپای غربی و آسیای شرقی بود. تداخل حوزه‌های نفوذ به نحوی بود که وقتی آمریکا به جنگ ویتنام وارد شد، این جنگ بیست سال طول کشید و عوایدی جز اعتراض و تظاهرات گستردۀ آمریکایی‌های مخالف با آن، چه از نظر سیاسی و چه از نظر اخلاقی، نداشت. در دهۀ هشتاد، شوروی نیز وارد جنگی فرساینده در افغانستان شد؛ این جنگ، با هزینه‌های سنگین اقتصادی رو به افزایش ناشی از هزینه‌های تسلیحاتی، آغازگر شکل‌گیری تلاش‌هایی برای رفرم در داخل شوروی شد. این مسائل داخلی شوروی را به موضوع کنترل اروپای شرقی و حل‌وفصل چالش‌های آن بی‌میل کرد: دیوار برلین فرو ریخت، مرزها باز شدند و با انتخابات آزادْ رژیم‌های کمونیستی در اروپای شرقی از بین رفتند. سرانجام در سال 1991، اتحاد جماهیر خود به جمهوری‌های تشکیل‌دهنده‌اش تجزیه شد. در صبح نوزده اوت آن سال، با آغاز روند فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تلویزیون دولتی بالۀ دریاچۀ قو را پخش می‌کرد، صبحی که برای شهروندان نشان از یک آشوب بود.

جنگ سرد، به روش‌های گاه آشکار و گاه نامحسوس، بر جنبه‌های متعددی از زندگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مردم آمریکا و شوروی تأثیر گذاشت؛ هر کشور فرهنگش – یا حداقل چیزی که دوست داشت از آن به نمایش بگذارد – را به‌‎عنوان شاهدی از برتری خود به جهانیان ارائه می‌کرد، که می‌توان اوج آن را در تفاوت سبک زندگی مردمان دو سوی دیوار مشاهده کرد.

در کتاب ناگفتهها، دکتر عنایت‌الله رضا اشاره می‌کند که در اولین ورودش به برلین غربی، از شهر و پیشرفتش گیج شده بود و این تفاوت عظیم تنها با گذر از یک خیابان برایش نمایان شد – حتی در مقایسه با برلین شرقی که به نوعی ویترین جهان سوسیالیستی بود.[1]

در سال‌های ۱۹۶۰، آرزوها و معیارهای جدیدی از دنیای سرمایه‌داری غرب با حرکتی آهسته و پیروزمندانه وارد اتحاد جماهیر شوروی شد و موجب شکل‌گیری دوره‌‌ای تازه‌ در فرهنگ طبقهٔ متوسط شوروی گردید که دیگر از تاریخ «جامعهٔ اشرافی» سرچشمه نمی‌گرفت. بعد از آن، گسترش فرهنگ کالاپرستی و مصرف‌گرایی در اتحاد شوروی مسیرهای شناخته‌شده‌ای را پیمود و عادات مصرفی غرب، به‌صورتِ هدایت‌شده، تدریجاً در زندگی روزمرهٔ شهروندان شوروی نفوذ کرد. در مقالۀ «کالبدشکافی کمونیسم»، زیگموند باومن علت اصلی فروپاشی دولت‌های سوسیالیست اروپای شرقی را عدم مطابقت سوسیالیسم با جامعهٔ مصرفی مدرن اعلام می‌کند. در نظر باومن، سوسیالیسم در بسیج منابع ملی برای صنعتی‌شدن و در سازماندهی و برنامه‌ریزی رشد اقتصادی نسبتاً موفق بود، اما در الزام به ارضای تقاضاهای فزایندهٔ مدرن جمعیت با مشکل جدی و غیر قابل عبوری مواجه شد. به عبارت دیگر، سوسیالیسم هنوز می‌توانست نیازهای اولیهٔ مردم را به شکل نسبتاً مؤثری پاسخ دهد، اما نمی‌توانست پاسخگوی روبه رشدِ تقاضاها و خواسته‌های مصرف‌کنندگان شود و با آن هماهنگ باشد؛ جامعهٔ سوسیالیستی مبتنی بر مصرف انبوه در ذات خود متناقض است.[2]

همان‌طور که گذر زمان به آرامی رویدادهای مهم را کم‌رنگ می‌کند، این تاریخ است که باید تمامی حقایق و احساسات را جمع‌آوری کند و در معرض دید نسل‌های آینده بگذارد. رویدادی مثل جنگ سرد، یکی از مهم‌ترین رویدادهای قرن بیستم، دیگر چندان به زندگی روزمره مرتبط نیست، اما تأثیر آن بر زندگی درونی ما هنوز باقی است.

این شماره، شمارۀ پایانی مجله با موضوع جنگ سرد است. برای دسترسی بهتر و مؤثرتر اهالی فرهنگ و پژوهش، نمایۀ هفت شماره را در پایان این مجلد آورده‌ا‌یم. بی‌گمان در شماره‌های مربوط به جنگ سرد مسائلی مغفول مانده و یا جای کاوش و پرداخت بیشتر داشته که مجال آن به نسل‌های بعد می‌رسد، اما اگر عمری بود گزیده‌ای دوباره، همراه با بازنگری، در یک مجلد چاپ و منتشر خواهیم کرد.

خوشحال می‌شویم که ما را در این امر همراهی کنید و نظرات و پیشنهادات اصلاحی خود را از طریق ایمیل[3] به دست ما برسانید.


* برگرفته از شعر »خاک و روح« از ه. ا. سایه

[1] ناگفته‌ها، خاطرات دکتر عنایت‌الله رضا در گفت‌و‌گو با عبدالحسین آذرنگ، علی بهرامیان، صادق سجادی و علی همدانی، نشر نامک: تهران، ۱۳۹۱.

[2] جامعه‌شناسی سلیقه، یوگا گرنو، ترجمۀ مسعود کیانپور، تهران: نشر مرکز، ۱۳۹۲، صص ۸۸-۹۰.

[3] info@tablmag.com