محمد اسدیان

چرخۀ مرگ، سوگ و باززایی در فرهنگ مردم

هستی و نیستی در فرهنگ مردم

چرخۀ مرگ، سوگ و باززایی در فرهنگ مردم

محمد اسدیان

مرگ و زمانْ همراهانی دیرسال و دو روی یک سکه‌اند. برای رهیدن از چنبر مرگ باید بتوان بر اسب گسیخته‌بند زمان لگام زد. این دو چنان درهم‌تنیده‌‌اند که نمی‌توان آن‌ها را از هم باز گشود. مرگ در زمان و با زمان و در گذاری بی‌بازگشت، رشتۀ جان می‌گسلاند و بیم و دریغش نیست. در اساطیر میان‌رودان، «گیل‌گمش»، فرمانروای «اوروک»، نخستین‌بار نیستی را در مرگِ تلخ دوستش، «انکیدو»، تجربه می‌کند. اندوهگین می‌شود و می‌اندیشد که آیا روزی مرگْ زندگی او را نیز درهم خواهد پیچید. از این بیم و هراس ترکِ دیار می‌کند تا مگر رازِ مرگ را دریابد و بر زندگی جاوید دست یابد. در جست‌وجوها و پویه‌ها می‌شنود که «هیچ مردی که از زنی زاده شده باشد آنچه را تو می‌خواهی [...] به‌انجام نخواهد رساند [...] آن زمان که آدمیزاد را آفریدند، مرگ را بهرۀ او ساختند [...] به شهر خود بازگرد، آرام گیر و هردم از گذر زندگی را به لبخندی پذیرا شو، زیرا این بخشی از سرنوشتِ مردمان است.»

. . .

 

دسترسی برخی از متون مقالات وب سایت مجله طبل تنها به مشترکان دیجیتال آن ارایه می‌گردد. شما می‌توانید به یکی از روش‌های زیر به مطالب مجله دسترسی داشته باشید:

  • دسترسی به متن مقالات این وب سایت  با دریافت حق عضویت صورت می‌گیرد و مجله طبل هزینه‌ای برای هر مقاله تعیین نکرده و وجهی بابت آن دریافت نمی‌کند.
  • حق عضویت دریافتی صرف حمایت از مجله ، نویسندگان ، مترجمان و تکمیل و توسعه وب سایت می‌شود.
  • پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانه‌های چاپی و دیجیتال را به کاربر نمی‌دهد.

به اشتراک بگذارید:

دیگر مقالاتی که شاید دوست داشته باشید