از آغاز بشریت، قدرت خدایان، قدرت جامعه و نظم موجود توسط طبقهای از انسانهای خاص بههم میریخت که به آنها قهرمان میگفتند. قهرمانان گاه قدرتهایی شبیه خدایان یا نیمهخدایان داشتند؛ گاهی هم شخصیتهای عادی بودند که در شرایطی خاص از دیگران متمایز میشدند و تبدیل میشدند به قهرمانان واقعی، تخیلی یا چهرههایی که جامعه را مسحور خود میکردند. قهرمان متعهد بود که از خود فراتر رود و حتی زندگیاش را بهمخاطره اندازد؛ بدین ترتیب، مورد تحسین یا احترام همگان قرار گیرد. قهرمان حقیقی یا تخیلی، کاری درخشان یا شاهکاری برای جامعه انجام میداد. بنابراین، عمدتاً مفهوم قهرمان با ایثار سرشته است. قهرمانْ شخصی است که از نیازهای خود بهنفع دیگران چشم میپوشد. بازنمایی قهرمان بیوقفه در همهجا صورت میپذیرد: ادبیات، موسیقی، نقاشی، مجسمهسازی، کمیک استریپ، سینما و... . برخی رشتهها ـ مانند فلسفه، روانکاوی، مردمشناسی ـ میکوشند عوامل قهرمانسازی را بکاوند. در واقع، در پی یافتن مبنایی برای ارزشها، یا مدل و الگویی برای پرورش جوانها یا فیگورهای توتمیکاند. تمامی داستانها بهعلت برخورداری از قهرمان یا اشکال دیگر آن نظیر ضدقهرمان، مورد اقبال مخاطبان قرار میگیرند. قهرمان با تحقق بخشیدن به پیروزی، نامیرایی، امنیت، عدالت، غرور ملی و آرمانهای اخلاقی، نیازهای روانی انسانها را ارضا میکند. از این رو، هر فرد یا جامعه، بهویژه در شرایط بحرانی، نیازمند قهرمان است. در این مقاله، میکوشیم به بررسی چهرۀ قهرمان «یوسف» در رمان سووشون سیمین دانشور بپردازیم، اما پیش از آن لازم است مفهوم واژۀ قهرمان را بررسی کنیم.