بایگانی 9 بهمن 1399 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)
اواخر دههٔ ۴۰ تا ۶۰ میلادی
ترجمه : محمد سروی‌زرگر
مقالۀ حاضر، با تمرکز بر اسناد آرشیوهای شوروی که پیش‌تر مورد مطالعه قرار نگرفته‌اند و همچنین مصاحبه‌های دستِ اول با دیپلمات‌های سابق، به بررسی راه و روش‌های مبتنی بر دیپلماسی فرهنگی شوروی در ایران می‌پردازد که اتحاد جماهیر شوروی با تمسک بر آنها درصدد برآمد با توسل به سازمان‌ها و رویدادهای فرهنگی فرصت‌هایی برای احیای مجدد پیوندهای زوال‌یافتهٔ خود با ایرانِ سال‌های پس از جنگ جهانی دوم فراهم آورد. نمایندگان فرهنگی مختلفی از شوروی برای تحقق این هدف دست‌به‌کار شدند: از کُشتی‌گیران و موسیقی‌دان‌های کلاسیک تا پژوهشگران حوزۀ ادبیات ایران.
شناخت و بررسی چند نمونه از نیمهٔ دههٔ ۱۳۲۰ تا پایان دههٔ ۱۳۶۰
الف- فرض بفرمایید، زبانم لال، چند تن در یکی دو استان مرزی کشورمان عَلم خودمختاری برافراشته و از حمایت‌های مادی و معنوی یکی از ابرقدرت‌های جهان هم بهره‌مندی تام و تمام یافته‌اند. در همان هنگام نیز، سفارت آن ابرقدرت در تهران، به‌مدت یک هفته، گردهمایی بسیار بزرگی در زمینۀ‌ شعر و ادب برپا کرده و شماری در‌خور توجه از شاعران، نویسندگان و ادیبان هم در این گردهمایی شرکت کرده‌اند. شما دربارۀ‌ این شاعران، نویسندگان و ادیبان چه فکر می‌کنید؟ آیا آنان را به خیانت نسبت به مصالح و منافع ملی متهم می‌کنید یا به بی‌اعتنایی نسبت به چنین مصالح و منافعی؟
بررسی داستان‌نویسی و ادبیات
پس از سخنرانی چرچیل در مارس ۱۹۴۶ دربارۀ فروافتادن پردۀ آهنین شوروی بر برخی از کشورهای اروپایی، استالین وی را به جنگ‎‌افروزی متهم کرد. سخنرانی هری ترومن، رئیس‌جمهور آمریکا، در مارس ۱۹۴۷، مبنی بر ضرورت جلوگیری از پیشرفت کمونیسم در جهان، اعلان جنگ سرد بود. در پایان همین سال، با شدت‌گرفتن تنش میان آمریکا و شوروی، جنگ ایدئولوژیک دو اردوگاه سرمایه‎‌داری و سوسیالیسم آغاز شد: متفقینِ زمان جنگ جهانی از هم جدا شدند و ضمن پرهیز از عملیات نظامی، بر سر مواضع جهانی سوسیالیسم و سودای جهان‌گشایی امپریالیسم، درگیر جدلی درازمدت شدند. حالا دیگر، جهان عرصۀ رقابت سخت دو بلوک شده بود.
نگاهی بر نشر دوران جنگ سرد
ایران، از دوره‌ای که به دلیل تنزّل جایگاهش در مقام یک قدرت جهانی و منطقه‌ای به یکی از قربانیان عرصۀ رقابت و درگیری قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای تبدیل شده بود، کشاکش‌های گوناگونی را تجربه کرد. یکی از این کشاکش‌‌ها جنگ سرد بین دو بلوک شرق و غرب و بازتاب آن در ایران بود که در این یادداشت به یکی از جوانب آن اشاره می‌شود؛ یعنی نمونه‌هایی چند از تلاش‌های اولیۀ ایالات متحده برای «افشای تباهی نهفته در کمونیسم» و هشدار پیرامون مخاطرات آن۱ از یک‌سو و تقویت «عناصر غرب‌گرا» در خاورمیانه، افزایش هوشیاری نسبت به تهدید شوروی و ایجاد «تمایل بیشتر برای همکاری با غرب» در «سطح منطقه‌ای و جهانی» از سوی دیگر.۲
۱۹۷۰-۱۹۳۰
صحبت از زبان‌شناسی کار را به هزاره‌های قبل می‌کشاند؛ چیزی حدود قرن ششم قبل از میلاد و به شخصی به نام پانینی که به «پدر زبان‌شناسی» هم معروف است. اما به‌طور علمی از قرن هجدهم میلادی مطالعات جدی روی زبان‌های مختلف شکل گرفت. در شوروی، اما بعد از انقلاب اکتبر، مطالعات زبانی اهمیت زیادی پیدا کرد و زبان را همچون پدیده‌ای اجتماعی می‌دیدند و دید مارکسیستی آنها باعث شد نظریه‌های قبلی را چندان اهمیت نداده و تمرکز خود را روی گویش‌های غیر استاندارد بگذارند؛ کاری که زبان‌شناسان قبلی انجام نداده بودند. زبان‌شناسانی همچون بوریس الکساندرویچ لارین و لف پتروویچ یاکوبینسکی از این دست بودند.
با تأکید بر جریان ترجمه در ایران
در آغاز مقاله باید به این نکته اشاره کرد که در ارائۀ‌ تاریخ تا آنجا که در توان داریم باید از «زنده‌باد - مُرده‌بادها» پرهیز کنیم و حقیقت را تا محدوده‌ای که شناخته‌ایم بیان کنیم و از حُبّ و بغض شخصی نسبت به افراد بپرهیزیم. در این حقیقت مسلم تاریخی، که فردی به نام رضاخان - متولد روستای آلاشت - بعد از رسیدن به درجۀ‌ سرهنگیِ قزاق‌ها و به دلایل بسیار زیاد برای حکومت ایران برگزیده شد و عامل اصلی آن هم انگلستان بود، هیچ جای شک و تردیدی نیست. ایرانِ دورۀ‌ احمدشاه در بَلبَشوی عظیمی گرفتار بود. این احساس دیرینۀ‌ تاریخیِ ما، که یک مُنجی یا دستِ غیبی - همانند فرزندان دلیر آریاییان و یا شاه‌عباس و نادر و... - ظهور خواهد کرد و آرامش و رفاه را به مملکت ارزانی خواهد داشت، در ذهن تودۀ‌ مردم بی‌سواد و حتی اندک منوّرالفکرها هم موج می‌زد.